List of places in Shahnameh
''[[Greater Iran|Irān]] and [[Turan|Turān]]''
- Amolاز آمل گذر سوی تمیشه کرد / نشست اندر آن نامور بیشه کرد
- Kābolسوی کشور هندوان کرد رای / سوی کابل و دنبر و مرغ و مای
- Zabolestānیکایک سوی زابلستان شوید / از ایدر به نزدیک دستان شوید
- Balkhآنجا به بلخ اندر آمد سپاه / جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
- Estakhrهمی رفت شادان به اصطخر پارس / که اصطخر بد بر زمین فخر پارس
- Madāyenکنون از مداین سخن نو کنم / صفتهای ایوان خسرو کنم
- Tamishah
- Sistānسوی سیستان رفت باید کنون / به کار آوری زور و بند و فسون
- Nimruzپس آگاهی آمد سوی نیمروز / به نزدیک سالار گیتی فروز
- Herāt
- Bostز قَنُّوج تا مرز کاولستان / همان تا در بُست و زاولستان
- Kunduz
- Ghazni
- Bāmyānدگر پنجهیر و در بامیان / سر مرز ایران و جای کیان
- Kandahārکه باشد که پیوند سام سوار / نخواهد ز اهواز تا قندهار
- Mervبدینسان بیامد به نزدیک مرو / نپرد بدان گونه پران تذرو
- Zibadسپهدار ایران به زیبد رسید / از اندیشه کردن دلش بردمید
- Gharchagānشه غرچگان بود برسان شیر / کجا ژنده پیل آوریدی بزیر
- Tāleqānدگر طالقان شهر تا فاریاب / همیدون در بلخ تا اندرآب
- Fāryāb
- Bokhārāتیزی روانش مدارا گزید / دلش رای رزم بخارا گزید
- Kashmirستارهشناسان و کنداوران / ز کشمیر و کابل گزیده سران
- Andarāb
- Panjhir
- Termezز سومان و ترمذ و ویسه گرد / سپاهی برآمد ز هر سوی گرد
- Khatlanسپاهی بیامد بدین سان ز چین / ز سقلاب و ختلان و توران زمین
- Badakhshānدگر مولیان تا در بدخشان / همینست ازین پادشاهی نشان
- Gowzgānānدگر گوزگانان فرخنده جای / نهادست نامش جهان کدخدای
- Azarābādgānهمی تاز تا آذر آبادگان / به جای بزرگان و آزادگان
- Pārs
- Ahvāz
- Reyنخست از ری آمد سپاه اندکی / که شد با سپاه سکندر یکی
- Damghanبرفتند ترکان ز پیش مغان / کشیدند لشگر سوی دامغان
- Moolian
- Soghdهمیدون برو تا در سغد نیز / نجوید کسی پادشاهی به چیز
- Māy
- Margh
- Ermānکسانی که از شهر ارمان شدند / به کینه سُوی زاولستان شدند
- Alānānکشیدند لَشکر به دشت نبرد / الانان و دریا پسِ پشت کرد
- Ghannoj
- Baghdadدگر منزل آن شاه آزاد مرد / لب دِجله و شهر بغداد کرد
- Baytolmoghaddas/Dez Hookht Kangبه خشکی رسیدند سر کینه جوی / به بیتالمقدس نِهادند روی
که بر پهلَوانی زبان راندند / همی «کَنگْ دِزْ هوخْتَ»ش خواندند - Tātār
- Toor
- Danbar/Danbalهمه کاول و دنبر و مای و هند / ز دریای چین تا به دریای سند
- Dahestānدهستان و گرگان همه زیر نعل / بکوبید و زِ خون کنید آب لعل
- Roodābadز رودابد و شیر تا مرز تور / ازآن بخش گیتی بنزدیک و دور
- Sāriز دریای گیلان چُن ابر سیاه / دُمادُم به ساری رسیده سپاه
- Sebenjab/Sepijabیکی لَشکری ساخت افراسیاب / ز دشت سپیجاب تا رود آب
- Sagsārنه سگسار ماند نه مازندران / زَمین را بشوید به گرز گران
- Shir
- Shirkhānهمی راند زین گونه تا شیرخوان / جهان را چُن این بشنوی پیر خوان
- Terāzشدند اندر ایوان بتان طراز / نشستند با ماه و گفتند راز
- Toosچو از دشت بنشست آوای کوس / بفرمود تا پیش او رفت طوس
- Kermān
- Gorzbānبشد قارن و موبد و مرزبان / سپاهی ز بامین و ز گرزبان
- Gorgān
- Goorāb/Goorābad/Goorābeبه گورابه اندرنهادند روی / همه راه شادان و با گفتوگوی
- Māvaronnahrز خرگاه تا ماورالنّهر بر / که جیحون میانجیست اندرگذر
- Ardabilدو فرزند ما را کنون با دو خیل / بباید شدن تا در اردبیل
- Esfahānبدو گفت: از ایدر برو بالصفهان / همه راه تازان بنزد مِهان
- Khorāsān
- Khazarهمه باژ کشور سراسر بخواه / بگستر به مرز خزر در سپاه
- Samarghandبخارا و سغد و سمرقند و چاج / سپنجاب و آن کشور و تخت عاج
- Gilānهم از پَهْلَوِ پارس و کوج و بلوج / ز گیلان جنگی و دشت سَروج
- Makrānاز ایران بشد تا به توران و چین / گذر کرد از آن پس به مکران زمین
- Neshāboorبه مرو و نشابور و بلخ و هری / فرستاد بر هر سوی لشکری
- Gorganjبه رزم اندرون شیده برگشت ازوی / سوی شهر گرگانج بنهاد روی
- Jahromجهاندار به جهرم رسید / که آنجا بدی گنجها را کلید
- Halabتو زایدر برو تا حلب چارهجوی / سپه را جز از جنگ چیزی مگوی
- Iraqسپه برگرفت از عراق و براند / به رومی همی نام یزدان بخواند!
- Daylamز گیل و ز دیلم بیامد سپاه / همی گرد لشکر برآمد به ماه!
- Ram Ardashirچو رام اردشیرست شهری دگر / کزو بر سوی پارس کردم گذر
- Gundishapurکجا گند شاپور خواندی وُرا / جزین نام نامی نراندی وُرا
- Samanganغمی گشت چون بارگی را نیافت / سراسیمه سوی سمنگان شتافت (not to be confused with today Samangan Province)
- Siavashgerdسیاوخشگرد نهادند نام / جهانی از آن شارستان شادکام
- Khotanروارو چُنین تا به چین و ختن / سپردند شاهی بدان انجمن
= Plains =
= Mounts =
- Damavandبیاورد ضحاک را چون نوند / به کوه دماوند کردش ببند
- Alborzkouhببردش دمان تا به البرز کوه / که بودش بدانجا کنام و گروه
- Hendoukesh (also referred to as Hendoukouh)
- Sepidkouh
- Kooh-e Sepand
- Dābe kooh/Rābeh kooh
= Rivers =
- Jayhoonوزانجا به جیحون نهادند روی / خلیده دل و با غم و گفتوگوی (also referred to as Amoodarya)
- Helmandبیامد چنان تا لب هیرمند / همه دل پر از باد و لب پر ز پند
- Kāse roodهمه مرزها کرد بیتار و پود / همی رفت پیروز تا کاسهرود
- Arvandroodبه اروند رود اندرآورد روی / چُنان چون بود شاه دیهیم جوی
اگر پهلَوانی ندانی زبان / به تازی تو اروند را دِجله خوان - Darya-ye Chinوزین مرز تا پیش دریای چین / همی نام بردند شهر و زمین
- Darya-ye Bikand
- Darya-ye Gilan
- Roode Rey
- Draya-ye Sendهمی رو چنین تا سر مرز هند / وزانجا گذر کن به دریای سند
Other
- Mazandaranیکی نامداری ز مازندران / به گردن برآورده گرز گران (not to be confused with today Mazandaran province)
- Hamavaranبه پیش اندرون شهر هاماوران / به هر کشوری در سپاهی گران (possibly Himyarite Kingdom)
- Mesrکه رستم به مصر و به بربر چه کرد / بران شهریاران به روز نبرد
- Barbar
- Barbaristanشه بربرستان بیاراست جنگ / زمانه دگرگونه تر شد به رنگ
- Rûmچو آمد به نزدیک شهر هروم / سرافراز با نامداران روم
- Yemenخردمند و روشندل و پاکتن / بیامد بر سرو شاه یمن
- Chin
- Hendچو پیران بیامد ز هند و ز چین / سخن رفت زان شهر با آفرین
- Andalosزنی بود در اندلس شهریار / خردمند و با لشکری بیشمار
- Babelسکندر سپه سوی بابل کشید / ز گرد سپه شد هوا ناپدید
- Bahrainسپاهی ز رومی و از قادسی، / ز بحرین و از کُرد و از پارسی
- Makkeمرآن خانه را داشتندی چنان / که مر مکه را تازیان این زمان
- Jeddahو زآن جایگه شاد لشکر براند / به جدّه درآمد فراوان نماند
- Nileبه بالای سروست با زور پیل / به بخشش بکردار دریای نیل
- Gorgsārānچو نزدیکی گرگساران رسید / یکایک ز دورش سپهبد بدید
- Shāmیکی با گهر مرد با گنج و نام / درفشی برافراخت از مصر و شام
See also
References
{{reflist}}
{{Ferdowsi}}
{{Shahnameh}}
{{DEFAULTSORT:Places in Shahnameh}}